گنجشک کوچولویی
عشق مامان و بابا .نفس و و جود مایی ایلیا جاننننننننننننننننم از کجاربگم هر وقت میخوام برات بنویسم اول میگم خدایا از کدوم کاراش بگم .الان که دارم مینویسم داریزشیر نیخوری و دستت تو دهن منه .یک ماهیه اینطوری شیر میخوری تا خوابت ببره .تموم ناخنای کوچولوتم ریزه و تیز همه لبو دهنم و چنگ میندازی فدات شم ولی خب طوری نیست که . . . . چشمات خیلی خوشگلن .صبحا و قتی از خواب پا میشی اونا رو میندازی تو چشمامو میخندی هیچ وقت خنده از لبات ترک نمیشه .هیچ وقت تا حالا نبوده که نخندی .اینقدر صبحها که زود از خواب پا میشی دو رو بر ایناز میگردی تا اخر بیدار میشه و با هم میخندین .اون لحظه که دو تاتون همدیگه رو بغل میکنین و میخندین و به دنیا نمید...
نویسنده :
مادر ایلیا و ایناز
9:10